میدونی چرا بغل کردن قشنگه ؟

چون طرف راستت که قلب نیست همیشه خالیه ...

وقتی بغلش میکنی

قلب اونه که پرش میکنه...

ارام تر جانم!

اینگونه که تو می آیی

تا به من برسی

شهری عاشقت می شوند..

قلبم را عصب کشی کرده ام

دیگر نه از سردی نگاهی می ترسد نه از گرمی آغوشی می تپد.....

اولین بار نیست که گریه می کنم... اما

اولین بار است که گریه آرامم نمیکند

برای بعضیا مردن کمه ....

باید براشون

زندگی کرد!!

من از تمام دنیا

فقط آن دایره ی مشکی چشمانت را می خواهم ...

وقتی که شفافیتش ......

باز تاب عکس خودم را میبینم.....!!

گاهی نیاز داری به یه آغوش بی منت که تو رو واسه

خودت بخواد......که وقتی تو اوج تنهایی هستی با

چشاش بگه هستم تا آخرش ..

تو را آرزو نخواهم کرد هیچوقت

تو را لحظه ای خواهم پذیرفت که خودت بیایی بادل خود

نه با آرزو ی من !

خدایا التماست می کنم همه دنیایت ارزانی دیگران!

ولی! آنکه دنیای من است مال دیگری نباشد..

روز هایی که میبینمت

نفسم میگیرد و روز هایی که نیستی دلم !

اما تو باش !

تحمل اولی اسان تر است..

به شانه ام زدی تا برگشتم 

رفته بودی 

بی انصاف به یاد آوردن تنهایی ام شوخی قشنگی نبود ...

هی تو ...

نمیدانم نامت را چه بگذارم....مخاطب خاص...تمام زندگی...یا تنها عشقم

به هر نامی که باشی

بدان...

آرام...

برایت جان میدهم..

وقتی تو نباشی ..

چه بی تفاوت زندگی میکنند

آدمها....

بی انکه بدانند در گوشه ای از دنیا

تمام دنیای کسی شده اند

چقدر سخت است منتظر کسی باشی که

هیچ وقت به فکر امدن نیست

همیشه حرارت لازم نیست ....

گاهی از سردی یک نگاه ...

میتوان اتش گرفت ..!

غربت را نباید در الفبای شهر غریب جستوجو کرد

همین که عزیزت نگاهش را به دیگری فروخت

تو غریبی....

اگر دیوانگی نیست پس چیست ؟

وقتی در این دنیای به این بزرگی دلت فقط هوای یک نفر را

میکند....!

دوستت دارم هایت را به  کسی نگو

نگه دار برای خودم

من جانم را برای شنیدنش کنار گذاشته ام

میخوام اونقدر خودخواهانه بغلت کنم که جای ضربان قلبم روی تنت بمونه .....!!!

سرم را روی شانه ات بگذار تا همه بدانند همه چیز زیر سر من است